عاشقان شهدا دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : علیرضا
سردار شهید مصطفی زوارهای، مسئول مهندسی رزمی لشگرده سیدالشهداء(ع)
![]() مصطفی در مدت حضور در جبهه ، بارها مجروح می شود ، كه اغلب به خانواده اطلاع نمی دهد و پس از بهبود یافتن در بیمارستان ، یك راست به جبهه باز می گردد . مصطفی در عملیات هایی چون عملیاتهای والفجر مقدماتی، یک و دو شرکت نمود و در عملیات والفجر 4....
ادامه مطلب ... شنبه 21 آبان 1390برچسب:, :: 22:55 :: نويسنده : علیرضا
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مطلب ... سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : علیرضا
![]() شاید در طول این یکی دو سالی که سعی کردیم به سهم خود یاد و خاطره رشادت ها و از خودگذشتگی های اسطوره های همیشه جاوید این آب و خاک مقدس را در روزهای به یاد ماندنی 8 سال دفاع مقدس، زنده نگه داریم تا هم تذکری باشد برای نسل بازمانده و هم درس و عبرتی باشد برای نسل های بعدی، بیت الغزل نظرات کاربران سایت همین یک جمله بود: «کجایند مردان بی ادعا؟» اما این روزها که به اربعین شهادت این شهید بزرگوار 28 ساله نزدیک می شویم نگاهی گذرا می کنیم به زندگی و خاطرات این شهید نسل سومی انقلاب و وصیتنامه پر شور و شعور او که هم پیام استقامت و پایداری را به ما می آموزد و هم تصریح می کند که هنوز هم هستند مردان بی ادعایی که برای امنیت و آرامش هم وطنان خود، جان بر کف گرفته و خون خود را نثار می کنند. سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : علیرضا
شرایط جذب و عضویت عادی بسیج : 1- اعتقاد به قانون اساسی جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی . 2- داشتن حداقل 11 سال سن . 3- برخورداری از سلامت جسمی و روانی . شرایط جذب و عضویت فعال بسیج : 1- داشتن حداقل 15 سال سن . 2- سابقه حداقل 6 ماه فعالیت و همکاری با عضویت عادی در بسیج . 3- گذرانیدن دروه آموزش مقدماتی بسیج . 4- آمادگی لازم برای حضور در برنامه ها و ماموریتهای مصوب و ابلاغی . 5- نداشتن سابقه سوء مانیتی و مکتبی . سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : علیرضا
پيكر يكي از شهدا به نام احمدزاده را كه براساس شواهد دوستانش پيدا كرده بوديم و هيچ پلاكي و مدركي نداشت تحويل خانوادهاش داديم. مادر او با ديدن چند تكه استخوان، مات و مبهوت فقط ميگفت: اين بچه من نيست حق هم داشت او درهمان لحظات تكه پارههاي لباس شهيد را ميجست كه ناگهان چيزي توجهاش را جلب كرد. دستانش را ميان استخوانها برد و خودكار رنگ و رو رفتهاي را درآورد. با گوشه چادر، بدنه خودكار را پاك كرد. سريع مغزي خودكار را درآورد و تكه كاغذي را كه داخل بدنه آن لوله شده بود خارج ساخت. اشك در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند كه چه شده، ديديم برروي كاغذ لوله شده نام احمدزاده نوشته، مادر آن را بوسيد و گفت: اين دستخط پسر من است. اين پيكر پسرمه، خودشه. سه شنبه 17 آبان 1390برچسب:, :: 22:11 :: نويسنده : علیرضا
"مرحوم محمدرضا آغاسی درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |