عاشقان شهدا شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : علیرضا
پدری که پس از شهادت برنامه امتحانی دخترش را امضا کرد
خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم، ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند
ادامه مطلب ... شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : علیرضا
کیف را در آوردیم و داخل آن را بازرسى کردم. یک عکس پسر بچه سه چهارساله، یک عکس دختر بچه دو ساله، یک عکس طلق شده از صدام، یک آدرس و شماره تلفن و دوبرگ کاغذ استنسیل که پشت و روى آن را با خودکار و به خط عربى نوشته بود.
![]() ادامه مطلب ... شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : علیرضا
شهدای والفجر هشت را به صحن مسجد امام آورده بودند تا از آنجا به سوی جایگاه ابدی تشییع شوند. حاج قاسم با دست به یک یک شهدا اشاره می کرد و می گفت: «مادر شهید دیندار، مادر شهید یوسف اللهی، مادر شهید هندوزاده، درباره ی نصراللهی چه بگویم که مادر ندارد ... !»
این جمله اشک آلود و صمیمی، یک آن مظلومیت محمد را پیش چشم ها عریان کرد
ادامه مطلب ... شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : علیرضا
عملیاتهای متعددی را فرماندهی کرده بود اما آن شب در سنگر محقرانه با ما بر سر یک سفره نشسته بود. لطیفه می گفت و گاهی خاطرات ![]() عملیات گذشته را تعریف می کرد ادامه مطلب ... درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |